|
|
|
|
|
جمعه 4 ارديبهشت 1394 ساعت 19:4 |
بازدید : 38291 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
يک روز مي رسيم به هم حرف مي زنم من عاشق سکوتم و کم حرف مي زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف مي زنم
از تو شنيده ام که حريم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف مي زنم
مثل «فروغ» دلخوش يک شام تيره ام
وقتي که از نهايت غم حرف مي زنم
من عاشق سکوتم و رنجي هميشگي
با لهجه ي سياه قلم حرف مي زنم
دريا تويي و رود منم؛ رود رهگذر
يک روز مي رسيم به هم حرف مي زنم
آن وقت در کنار تو آرام مي شوم
آن وقت با زبان دلم حرف مي زنم
اين نامه چند خط غم هر روزه ي من است
من شاعرم... به لحن قلم حرف مي زنم
-------------------------------------------------------------------
تو مهربان تر از آني که فکر مي کردم
تو مهربان تر از آني که فکر مي کردم
درست مثل هماني که فکر مي کردم
شبيه . . . ساده بگويم کسي شبيهت نيست
هنوز هم تو چناني که فکر مي کردم
تو جان شعر مني و جهان چشمانم
مباد بي تو جهاني که فکر مي کردم
تمام دلخوشي لحظه هاي من از توست
تو آن آن زماني که فکر مي کردم
درست مثل هماني که در پي ات بودم
درست مثل هماني که فکر مي کردم
---------------------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر مریم سقلاطونی ,
اشعار مریم سقلاطونی ,
شعر ,
مریم سقلاطونی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|